کوتاهیها از کجا سرچشمه میگیرند؟
مشکلات اقتصادی را کنار میگذاریم که اصولا نمیتوانند مسائل معنوی ریشهدار را در افراد معتقد تحت تأثیر خود قرار دهند.
مشکلات اقتصادی را کنار میگذاریم که اصولا نمیتوانند مسائل معنوی ریشهدار را در افراد معتقد تحت تأثیر خود قرار دهند. البته آنها آنقدر خودسازی کردهاند که اگر شبها را هم سر گرسنه به زمین بگذارند کوچکترین تردید و تغییری در اعتقاد و عقیدهشان ایجاد نخواهد کرد؛ بنابراین میتوان اختلال در زیرساختهای بعضی از نسلهای نو را حاصل کار مثبت نشدن بر روی آنها در زمانی که تربیتپذیر بودند، دانست. شاید این کلام توجه مخاطبان را به دوران مهدکودک یا پیشدبستانی و آمادگی معطوف کند اما آنها نیز لازم و ملزوم زندگی در برهههای سرعت زمان است اما قبل از آن باید رجعتی داشت به گذشته و مطالعاتی پیرامون وصلتها که در ادامه به فرزندآوری با شرایط خود میپیوست تا قبل و بعد از دوران بارداری مادران نهایت دقت در خلوص آنچه به سفره میآید را مراعات کنند که موجود زنده از صلابت آن ارتزاق نماید و این آموزش منحصرا از طریق وعاظ در مساجد و بر روی منبرها بهصورت زنده و بدون داشتن واسطه تسری پیدا میکرد تا موجود زنده برای خود و دوران زندگی که در پیش دارد ارزش قائل شود و عشق او نیز مبدأ و معنا داشته باشد. آنچه گفته شد. این روزها رنگ باخته و به
حاشیه رفته تا یک سنت عتیقه جلوه کند که تنها فرصت برای آرامش نشیمنگاهش کتابها و صندوقخانهها و انعکاس خاطرات باشد و جای اینهمه معرفت انسانی را پدیدههای تازهای چون سلبیریتیسم بگیرد. محسن نصری جامعهشناس دراینباره گفته است: «اگر سیر تحولات جامعه ایران را از چند دهه گذشته تا به امروز بررسی کنیم، میبینیم که در سالهای قبل از انقلاب اسلامی تعامل انسانها با یکدیگر در درون نهادی مثل خانواده شکل سنتی داشت. افراد زیر کرسی در کنار هم مینشستند، همدیگر را میدیدند باهم تعامل داشتند و گفتگو میکردند. خیلی از مسائل و مشکلات هم در همین دورهمیها و طی گفتگو با همدیگر حل میشد. درنهایت در دو دهه گذشته با آمدن فضای مجازی افراد کنار هم هستند، اما هر یک از اعضای خانواده بهصورت منفرد سرشان به فضای مجازی گرم است و ما از یک زندگی اجتماعی کنار هم که باهم گفتگو میکردیم و همدیگر را میدیدیم به جامعهای تبدیل شدیم که نه همدیگر را میبینیم و نه باهم گفتگو میکنیم و نه کنار هم هستیم! تحولات اجتماعی این تغییرات را در سبک زندگی ما ایجاد کرده است. از سوی دیگر روزگاری خانوادههای ما مردسالار بودند و مرد خانواده برای تمام خانواده
تصمیم میگرفت و پدرسالاری و مردسالاری بود. بعد از پیروزی انقلاب و ارتقای شخصیت و ارزشهای زن به سمت زنسالاری رفتیم و زن برای خانواده تصمیم میگرفت و مرد و فرزندان تابع مادر و زن بودند. سپس به فرزند سالاری رسیدیم که فرزندان برای خانواده تصمیمی میگرفتند و پدر و مادر باید تابع فرزندان باشند، اما حالا فضای مجازی و فضای رسانهای به شرایطی رسیده است که خانوادههای ما نه مردسالارند، نه زنسالار و نه فرزند سالار بلکه رسانه سالاری در جامعه شکل گرفته و خانوادههای ما و سبک زندگیشان تابع رسانههاست. ما امروز در شرایطی هستیم که در جنگ شناختی و ادراکی، قدرت رسانه و نور، حرکت و صدا برای سبک فکری و سبک زندگی و رفتاری ما تأثیر گذاشته و ارزشها را ضد ارزش و ضد ارزشها را ارزش میکند. وقتی چنین فضایی به وجود میآید، تربیت جایگاه خودش را از دست میدهد؛ چه تربیتی که در نهاد خانواده بوده و چه تربیتی که باید در نهادهای آموزشی و دانشگاهها صورت بگیرد و همچنین تربیتی که نهادهای حکومتی باید انجام دهند همه اینها کمرنگ میشوند. نتیجه این ماجرا میشود اینکه سبک زندگی غربی و نگاه و تفکر هالیوودی در ایران و کشورهایی مانند
ایران توسعه پیدا میکند و فضایی را شکل میدهد که ما به جای اینکه بر اساس عقلانیت و مبانی دینی تابع حق باشیم و حق را از باطل تشخیص دهیم، یک هنرپیشه و بازیگر آنچنان بهوسیله رسانه برای ما برجسته و بزرگ میشود که این سلبریتی برای ما الگو میشود. دیگر نه پدر، نه مادر و نه اعضای خانواده هیچکدام برای نوجوان ما مهم نیستند و همهچیز میشود یک هنرپیشه یا سلبریتی! اینکه در نظام آموزش و تربیت ما باید اصلاحاتی رخ دهد، امری انکارناپذیر است. متأسفانه ما هم در نظام تربیت در خانواده و هم در نهاد آموزشوپرورش، رسانهها و بقیه نهادهای آموزشی در حوزه تربیت و فرهنگ سرمایهگذاری مناسبی نداشتهایم و دیگرانی از چند هزار کیلومتر آنطرفتر، برای تربیت، فرهنگ، هنجار و ارزشهای ما و نسل جوان و نوجوانمان تصمیم میگیرند. این نشان میدهد ما یک سری کوتاهیهایی انجام دادهایم و باید تغییراتی داشته باشیم.» مخاطبان اصلی این سلبیریتی های ساختهشده از سوی جریانهای رسانهای هم نوجوانان و جوانانی هستند که در خلأ معرفی الگوهای مناسب و در دسترس از این سلبیریتی ها برای خودشان بت میسازند و با دنبال کردن صفحات این افراد در فضای مجازی و
شبکههای اجتماعی در ذهن و تخیلاتشان با آنها زندگی میکنند تا اگر یکی از آنها ازدواج کرد یا حادثهای برایش رخ داد طرفدارانش آشفته و سر در گریبان شوند که انگار نزدیکی را ازدستدادهاند و بالطبع ادامه روزها را به عزاداری میپردازند؛ اما بازهم مشخص نمیشود این کوتاهیها از کجا سرچشمه میگیرند و چه نهاد بالادستی وظیفه دارد این مسیر انحطاط را بسته و در مقابل درهای معرفت را به روی درخشش خورشید باز نگه دارد؟!!
ادامه دارد